دوران خوش زندگی ام تمام شد .......................................... به انتظار روزهای خوش دیگر مینشینم

میسازم به کارت، تا دوباره ببینمت ،میسوزم  به پایت، تا دوباره ببینمت ،میمیرم  ،تا از درد خلاص شوم ، از درد ندیدنت، خلاص شوم ،آرزو میکنم، تا دوباره ببینمت ،خواب میبینم ،که دوباره میبینمت ،بیدار میشوم، نمیبینمت ، دوباره میخوابم، به خوابم نمی آیی ،سر روی بالش میگذارم، گریه ام میگیرد ،اشکهایم را پاک میکنم ،بغزم میگیرد، بعد از مدتی بغزم با دیدنت، میشکند،حال میکنم ،با شکستن بغزم،ولی ،تو مرا میشکنی،ناراحت میشوم‌، از ته دل میسوزم،میمیرم ، زنده میشوم ، باز میسوزم ، میگریم ، نمیخوابم ، چشم هایم قرمز میشود ، با اشک پاکش میکنم‌، کور میشوم ، دستها یم را به آب میزنم، به یاد اشک  روز های عاشقی ام ، اشکم نمی آید ، پای بر زمین میزنم ، خاک از زمین میکنم ، بر سر میریزم ، سر را میشویم ، سپس بر سنگش میزنم ، بیاد درد این روز عاشقی ، خون جاری را بر چشم میکشم ، باز اشکم نمی آید ، آخ درد میکشم ، نه از درد سنگ ، نه از درد بی چشمی ، از درد نریختن اشک ، از درد بی توجهی تو به من ، درد میکشم ، گوشهایم را بر گل میگیرم ، تا صدایت در گوشهایم حبس شود ، تا امیدی در صدایت ، بر نگاهم، بوجود آید، تا صدای ،چون صدایت ،بر گوشهایم ، چیره شود، جهنمم را ، جنة کند، امّا ، چنین صدایی ،وجود ندارد، دگر صدایی ،وجود ندارد، بغزی مرا میگیرد، بغز ندیدنت ، بغز نشنیدنت ، بغز مرا میگیرد، از درد دوری، میمیرم ، تو به مزارم می آیی و میگویی خدا بیامرز چقدر خر بودواقعا عشق یک طرفه مرگه